دوشنبه 12 شهریور 1397
بازدید:
1341
همسر ناصر چشمآذر فقید، از کار ناتمام این هنرمند میگوید و اینکه قرار بود این اثر برای هفت میدان شهر ساخته شود. آنها قصد دارند این قطعات در روز تولد ناصر چشمآذر به صورت آلبوم عرضه شود.
به گزارش ایسنا، شب چهارم جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، به نکوداشت زندهیاد، ناصر چشمآذر گذشت. این برنامه با صحبتهای شاهد احمدلو، برادر همسر ناصر چشم آذر آغاز شد. شاهد، به دوران کودکی خود نگاه میکند و سکانسهایی از اولین دیدارهای ناصر چشم آذر، که در دوران کودکی، نه یک انسان، که برایش بتی نمود میکرد را به دنیای کلمات آورد، بتی که کودکیهایش را به رنگ موسیقی آمیخته بود و با اولین نگاههایشان به هم، مرید و مراد گشته بودند و به وصال هم رسیده. وصالی در ۹ سالگی بازیگر کوچک، که تا قبل از این دوری ابدی، ناصر بزرگ از هر بار یادآوریاش لبخند میزد و شاهد را همراه لبخندش میکرد.
شاهد در سکانس دوم کودکیهایش با ناصر، به استودیو برای ضبط "ای ایران" فیلم "ناصر تقوایی" میرود و با "بخوان" ناصر میخواند، کودک بازیگر ما از این لحظه خوانندهای به تشویق مرادش هم شده بود و هر بار تشویق این رفیق، آن را در آستانه ذوق به شروع کاری جدید هدایت میکرد.
سکانس سوم دیدارها، در غمگینی حال گوینده تعریف میشود، جایی که بازیگر نوجوان، غرق در خود، به دنبال ستارهای برای در آغوش کشیده شدن، در پشت صحنه فیلم دره شاپرکها، ناگهان ناجی خود را مییابد، ناصر جوان میآید، از کائنات، خدا، ماه و ستارهها برایش میگوید و شاهد را هم قابل ستاره شدن میخواند. شاهد حال خوش مییابد و تا صبح، غرق در لذت از نگاههای تشویقگرانه همراه بزرگمنش کودکیهایش به بازیگریاش میپردازد.
در سکانس چهارم، بازهم ساختههای یار مأنوس با موسیقیاش، افتخار آفرید در وجودش. همه در اطراف شاهد جوان، میدانند که ناصر، بت خوش نوای اوست، باران عشق را به او نوید میدهند و شاهد، خودش بارانی از عشق میشود و از این که خالق اثر، چنین نزدیک به او تلقی میشد، پوست میترکاند به ذوق و شادمانی.
حکمت و تدبیر روزگار، در سکانس آخر، بازیگری جدید را به کار میگیرد، و رفیقی "شیرین"، "بزرگ" "زیبا" و "خانم" را به جرگه ارادتمندان ناصر خان اضافه میکند. رفیقی که فصل زندگی عاشقانه ناصر را نوبهار میشود و ثمر نهال خوشعطر و رنگ این باغ بهاری، "رعنا"است، قصیدهای ناب در دنیای پرآهنگ ناصر.
شاهد جوانمان با قلبی شکسته، دلی گرفته صندوق خاطرات و تصاویر را میبندد و دمی باران عشق، چشمانش را طراوت میبخشد.
"شیرین"، خرامان در کنار برادر نشسته و به گفتن از ناصر میپردازد: "ناصر، نماد مهربانی و مهرورزی بود، انسانی پر از انرژی و هنر، مردم دوست و مردمدار. نوآور بود و با زبان انسانیت با مردم حرف میزد. او از خودش بیرون آمده بود، به عشق رسیده بود..." و چشم "شیرین" نم باران عشق میگیرد، حرفهایش در سالن چشمه میشود و همه دلتنگ شور نواز، ناصر چشم آذر میشوند.
شیرین احمدلو، در سوگ همسرش میگوید، ناصر عاشقانه برای مردم و به ویژه کودکان کار کرد و موسیقی استاندارد از خود به جا گذاشت، ناصر به واسطه عشقش به کودکان اولین کنسرت خود را چهار سال پیش، پس از چهل سال دوری از صحنه، در مهرماه و همزمان با آغاز مدارس اجرا کرد.
همسر چشمآذر در پاسخ به پرسش "آیا کار ناتمامی از این هنرمند وجود دارد و کسی متولی اتمامش شده" به خبرنگار ایسنا گفت: "آقای چشم آذر یک کار ناتمام دارد به نام "هفت میدان" که به سفارش شهرداری تهران برای هفت میدان شهر ساخته شده و تمام کارها انجام شده بود و ما در تلاشیم تا روز تولد ایشان، ۱۰ دی ماه این اثر به صورت آلبوم رونمایی شود، همچنین کارهای دیگری هم دوست داریم انجام بدهیم، مثل کتاب نت کارهای خاطره انگیزش."
وی با افسوس بسیار عنوان کرد: آثار زیادی از ناصر چشمآذر به جای مانده که سالیان زیادی گردآوری آنها به طول میانجامد و ما شاید ۵۰ سال دیگر متوجه فقدان این اسطوره شویم.
رعنا، یادگار ناصر چشمآذر با صدایی بغضآلود مرثیهای برای پدر خواند و ابراز غم کرد از این که "پدرم چنین جمعی را تا وقتی که زنده بود ندید و اگر بود، ترجیح میداد با ساز زدنش با شما حرف بزند."
دختر جوان از عشق پدرش به کودکان میگوید: "در حدی بچهها را دوست داشت، که در ارتباط برقرار کردن با بچههای هم سنم از من هم پیشی میگرفت و همیشه میخواست تا در سطح مشابه از امکانات برابر برخوردار باشند."
رعنا چشم آذر در انتها میگوید: "پدر من همیشه بخشی از هنر بوده و هست."
یادها با دیدار فیلم کوتاهی از خاطرات "ناصر چشمآذر" تازه شد و با قطعاتی از فیلمهای رنگ گرفته از آهنگسازیهایش، روحیهها تازه شد.
فریال بهزاد، ناصر صفارین و فرزاد اژدری از فعالان فرهنگی بودند که در نکوداشت این موسیقیدان به سخنرانی و بیان خاطرات پرداختند.
انتهای پیام